بحث
درباره ی فضائل و رذائل بود كه بعضي از آنها را عنوان كردم. بحث رسيد به فضيلت
يقين كه دربارهاش فيالجملة صحبت شد. سپس درباره ی يكي از اضداد اين فضيلت، يعنعي
جهل صحبت شد. و از بحثها فهميديم كه جهل، مخصوصاً جهل مركّب، رذيله ی بزرگي است.
رذيله ی خطرناكي است.
وسواس
يا ديوانه
بحث
امروز درباره ی ضدّ دوم يقين است و آن «وسوسه» است، كه به صاحب آن وسواس ميگويند.
وسوسه ضدّ يقين است، و يك رذيله ی بسيار بزرگي است. اين رذيله از رذيله ی جهل خيلي
مهمتر است. دنيا و آخرت انسان را تباه ميكند. انسان را به بدبختيها ميكشاند. چه
بسيار از خانوادهها را كه از هم پاشانده است، و منجر به طلاق، منجر به بدبختيها و
منجر به عقدهها براي بچّهها شده است. چه بسا كه اين رذيله، افراد را از جامعه
مطرود كرده و يك حالت گوشهگيري به او داده است؛ و اگر اسم آن را به جاي وسواسي،
ديوانگي بگذاريم، اشتباه نكردهايم. وسواس يعني ديوانه.
مرحوم
ثقةالاسلام كليني(ره) در جلد اول اصول كافي، در باب عقل و جهل چنين نقل ميكند:
كسي آمد خدمت امام صادق سلامالله عليه و از عقل كسي تعريف كرد؛ در ضمن تعريف گفت:
يابن رسول الله! اين فرد در وضو و نماز وسواس است. حضرت فرمودند: عجب عاقلي است كه
تابع شيطان است و به اندازهاي تبعيّت او از شيطان معلوم است كه اگر از خودش
بپرسند كه كارهاي تو كارهاي عاقلانه است يا كارهاي شيطاني، خودش هم ميگويد كارهاي
شيطاني[1].
سه بحث
درباره ی وسواسي به طور فشرده بايد بكنيم. يكي معناي وسوسه و اقسام آن. يكي هم
اينكه وسوسه از كجا سرچشمه ميگيرد؛ و يك بحث هم اينكه اين صفت و رذيله ی خطرناك
را چطور بايد معالجه كرد.
پي نوشت
ها:
[1].
اصول كافي، جلد 1، صفحه ی 19.